من لی غیرک

سلام خوش آمدید
دل خوشی‌ها کم نیست دیده‌ها نابیناست...
مصداق بارز  این روزهای خیلی از ما..

توی این چالش دلخوشی‌های صد کلمه‌ کمی مهربان‌تر، کمی بیناتر نگاه می‌کنیم دنیامون رو..


وقتی بیرون ازخونه  هستیم یکی توی خونه منتظر اومدن ماست و اگه دیر کنیم نگران میشه‌

اینکه در خونه رو باز می‌کنیم بوی غذا خونگی قلقلک‌مون میده(البته اگه آبگوشت نباشه)

وقتی توی خونه نشستی و منتظر  اعضاء خانواده‌ای و صدای کلید در یا زنگ طنین انداز میشه

دوستانی داری بهتر از برگ درخت که روزها باهاشون راحت‌تر میگذره...حتی اگه نبینی شون

اینکه ببینی الان توی رشته‌ای هستی که توی پست‌های قدیمی منتظرش بودی:)

و اینکه در مقابل بعضی از بیماری‌هایی که خودت یا عزیزانت دارن در عوض  از خیلی بیمااری‌های دیگه مصون هستین...

ممنون از برپاکننده این ماجرای زیبا و واران عزیز:)
  • yasna sadat

گل باغچه


گل کوچک صورتی‌ام را می بینید...


با دستان خودم کاشته شده . روزها در کنارش می نشستم  و نوازشش می کردم و از او میخواستم برای حفظ ابرویم گل خوبی باشد و هر سال بهار، صورتی زیبایش را به رخمان  بکشد..


در اولین بهار حیاتش مرا با شکوفه های زیبا شگفت زده کرد..

کمی بعد در تابستان هم شکوفا شد و گل داد در پاییز هم...

حتی در زمستان تکیه‌گاه قطرات برف و باران بود..

اگر تصویر کاملش را باز کنید شاهد قطرات بارانی خواهید بود که پی پروا بر گلبرگ‌های کوچکش جا خوش کرده‌اند


گل زیبایم بیشتر از آنچه از او میخواستم حافظ لبخندم بود:)



دعوت شده از سمت نسرین عزیزم و چالشی از طرف دوستان عزیز بلاگردون

دعوت میکنم از حورای عزیزم و آرام جان  و برکه عزیز


  • yasna sadat

رفیق کهنه ی من 

رفیق روز های شادی و بی حوصلگی و غم...

کاش میشد با دستمالی با حوصله  مثل مادربزرگ ها با یک عینک ته استکانی با چاشنی لبخند بنشینم وگوشه و کنارت را پارچه بکشم...گرد و غبار دیرینه ات را بتاکنم...با کلامم تزیینت کنم با جواب هایشان نورانیت کنن...

دوست من.. دخترکم

کاش میتوانستی به سراغم بیایی... بیایی و دست بر شانه ام بگذاری و بگویی چرا پیدایت نیست..

بگویی مگر قرار نبود من لی غیرک مامن تو باشد..مامن همه ی روزا ها،اتفاق ها..لبخند ها و اشک ها..حال چه شده که دوری میکنی..حس غریبگی داری..

و من در جوابت بگویم..

نه..

 جوابی ندارم

دیگر مرا شناخته ای...

میدانی همچین وقت هایی زبانم قفل است مهر سکوت زده میشود بر لب هایم...

باید جوابت را از چشم هایم بخوانی..




برسد به دست وبلاگ من لی غیرک❤

راستی وبلاگ مردادماهی من، تولد5 سالگی‌ات مبارک..

  • yasna sadat

سلام:)


به عنوان کسی که چند سالی از عمرش رو پای زبان عربی گذرونده لازم دونستم اندک اطلاعاتمو درباره ی تلفظ صحیح بعضی حروف مهم که تلفظ اشتباهشون باعث غلط شدن نماز و حتی تغییر معنی داره رو یادآوری کنم:) 


1.حرف ث. تلفظ شبیه سوت زدن هست نوک زبان به لبه ی دندان های جلویی برخورد میکنه ...پس دقت داشته باشید بچه ها این حرف تلفظش با حرف سین یا صاد فرق داره و اگه توجه  کرده باشید یه عده موقع گفتن کلمه سبحان الله اگه نزدیکشون باشی فکر میکنی داره سوت میزنه ..

تلفظ حرف سین عربی و فارسی تقریبا یکسانه و و اصلا شبیه سوت زدن نیست حرف 


2.عین.و حاء. 

این دو تا بهشون میگن حلقی یعنی مخرجشون از حلق هست 

نستعین رو تلفظ کنید در حالی که مخرجش از حلقتون باشه...

آفرین

 3.حرف صاد.موقع تلفظش سطح زبان برخورد میکنه با قسمت مقابل خود یعنی کام..

4.حرف ضاد...

خوب حرفی ندارم راجع بهش چون سخترین حرف عربیه و حتی خودشون هم نمیتونن به درستی تلفظش کنن کلا به همین دلیله که به زبان عربی لغة الضاد میگند

اما خوب گوشه های زبان  بدخورد داره با دندان های آسیاب بالا


5.حرف طاء.برخورد سر زبان با  لثه س یعنی دقیق پایین دندان های جلویی..

6.غین ..اینم حلقی مخرجش از حلق است ..غین  (حلق رو درگیر میکنه)و خب میگن شبیه غرغره کردن  هست....


دیگه همینا دیگه...


امیدوارم مفید فایده بوده باشه:)





  • yasna sadat

حالا درسته که هر چی میگردم حرفی پیدا نمیکنم واسه نوشتن،

یا اتفاق جالبی واسه تعریف کردن

اما دلیل نمیشه نیام حالتون رو بپرسم  و بگم خب چه خبر؟

تابستون متفاوت خود را چطوری میگذرونید:)

  • yasna sadat
زمان بچگی وقتی بزرگتر های فامیل  رو نگاه میکردم،با خودم  میگفتم مگه میشه یه خواهرو برادر از هم ناراحت باشن، با هم قهر باشن..کاری به هم نداشته باشن  و هر کس دچار زندگی خودش باشه فقط 

از همون وقت دعا میکردم وقتی بزرگ شدم همچین اتفاقی برای من نیفته..تصور همچین چیزی از خانواده برای من دور از تصور بود و هست.

اما وقتی آدم  بزرگ میشه، وقتی هرکس تو خانواده میره توی یه زندگی جدا و دغدغه های خودش ..انتظار اون همدلی  قبلی هم با خودش میاره پایین تر.



هر کس جدا واسه خودش مشغول خودش و گرفتاری زندگیشه .. حتی اگه گرفتاری بقیه رو هم ببینه و ناراحنش باشه  نمیتونه کمکش کنه مخصوصا اگ مالی باشه..



دوست دارم تک تک دغدغه و دلواپسی هاشون رو بگیرم بندازم دور..
از اینکه میبینم همه پیش همیم اما انگار نیستیم غصم میشه..


نتونستم با این پست اون چیزی رو که مد نظرم بود بگم و منظورمو برسونم:/

بیخیال

 شما حالتون چطوره خوبین؟:)

  • yasna sadat

خیلی میگن خودتونو بخاطر اشتباهایی که کردین خیلی اذیت نکنین و انسان جایز الخطاست و با همین اشتباهاته که تجربه شکل میگیره و فلان....

اما من میگم نه..

نمیشه خیلیم آسون بگیریم به خودمون...

چند بار زندگی میکنیم

که بخاطر یه سری از حواس پرتی ها و کم کاری ها و خرابکاری ها اذیت کنیم خودمونو...


یه اشتباه کوچیک تا چه حد میتونه چند روز  ادمو تحت تاثیر قرار بده و ذهن رو در گیر کنه و ادمو به دردسر بندازه...

اسمش یه اشتباه کوچیکه...

مواظب اشتباهات کوچیک زندگیتون باشین!

  • yasna sadat

میخواهم ویروسی دست ساز ،به وجود آورم


بر عکس کرونا

روح

روان

احساس 

را مورد هدف قرار دهد

مجبورمان کند

مواظب روحمان باشیم 

احساسمان را مراقبت کنیم

هر روز با قربان صدقه رفتن، و دوستت دارم گفتن به خودمان وجودمان را ضد عفونی کرده و جلا دهیم..

دُز محبت به خودمان  هر چه بیشتر باشد بهتر.اینطور خطر کمتر تهدیدمان میکند


این ویروس دشمن بی احترامی به خودمان است

دشمن اینکه بفهمد قدر خودمان را نمیدانیم یا چپ به خودمان نگاه کرده ایم.


بر اساس این ویروس هیچ کس حق ندارد روحتان را خدشه دار کند علی الخصوص خودتان


برای این ویروس دارویی پیدا نمیشود نه الان نه هیچ وقت..

فقط و فقط مراقبت از نفستان 

وگرنه 

این ویروس خطرناک و بی رحم


روحی مریض را در بدنی مریض تر زندانی میکند


باعث مرگ میشود بدون آنکه بمیریم!


زنده باشیم اما نباشیم...


دوستان عزیزم  در این روز های کرونایی مواظب روح و احساس و وجودتان باشید و گرنه این ویروس دست ساز را  منتشر میکنم:)



فقط اسمش رو چی بذارم این ویروس رو؟:))


  • yasna sadat

یه لحظه این پست رو بخونید

آدم باش!

یادتونه؟


پارسال دقیق همین موقع ها نوشتمش

خیلی شیک از سال 98 خواستم  سال خوبی باشه برامون..

الان که گذشت و نفسای اخرشیم...

گویا ابهتم جواب نداده مخصوصا در مورد دو سه خط اخر اون پست...


سال خوبی رو گذرونید شما؟


99  جان؟.....



  • yasna sadat

امروز جزء معدود وقتایی بود که حرفمو محترمانه و رک گفتم..

از دیروز مونده بودم چطوری بگم..

الان نوشتم پیام رو  و فرستادم..

بعد هی نگاه میکنم ببینم پیامو خونده ..واکنشش چیه 

و واقعا نگرانم ناراحت بشه،

خسته شدم از بس بخاطر اینکه بقیه ناراحت نشن از خودم زدم..

درباره این موضوعم کاملا حق طبیعیه منه اون چیزی که میخوام رو انتخاب کنم و نمونم تو رو دروایسی...

🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

ولی فکر کنم باید منتظر تغییر رفتار باشم..

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!