- ۱۳ نظر
- ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۲:۴۶
دو سه رو پیش زیاد حالم خوب نبود؛ خانواده بهم گفتن پاشو برو دکتررررر
دختر کوچولومون فرموود :نه نبریدش دکتررر من دوووسش دااارم !!خودش خوب میشه..:))
خانواده در حالی که از پیشتیبان کوچولوم و تایید و ذوق مرگی من حرص میخوردن دوباره گفتن: پس پاشو خونه رو جارو کن اگه خوبی :|
وایشون در دفاع از عمه ی عزیزش فرمودن:نهههههه عمم کمرش درد میگیره:))
و اینبار به شوخی و حرص محکم با دست زدن پشت کمرم !!
ایشون در حالی داشت گریش میگرفت فرمود:عههه چرا میزنیندش و حتی بلند شد شخص ضارب رو بزنه :))
نمیدونین چقد اونروز ذوقشو کردم:)
این کنارم باشه کسی جرات نداره چپ نام کنه:))
قربون دوست داشتناش*_*
زن داداش اینجانب خطاب به فرزند دو و نیم ساله ی خود:
+ دیگه بیا بریم خونه عزیزم:*
ـ نع .می خام تهنا باشم!!!!!
من: :|||||||
چی ؟؟ تنها باااشی؟!!!توی فسقلی؟؟؟
ببینم اصلا تنها یعنی چی جیگر عمه؟!!!
ما بچه بودیم تمام وحشتمون این بود یه کاری نکنیم واسه تنبیه بذارنمون تو اتاق تا تو تنهایی ادب شیم:))
یادتونه انگار دو روز پیش بود این پست رو گذاشتم داشتم تو سر و کله خودم میزدم بگه عمه.
مترجمش یعنی مامانش میگه منظورش اینه میخام اینجا بمونم ؛نمیام خونه:)))
+خداییش با دیدن عنوان چه فکری کردین؟!:))