من لی غیرک

سلام خوش آمدید

یاد اون روزایی بخیر که بچه بودیم و خودمونو میزدیم به اون راه تا واقعا سوپرایز شیم..

از اینکه میگفتن نیا تو این اتاق، فعلا کار داریم اینجا...بعد هی دلت بال بزنه اون اتاق چه خبره و از فضولی بترکی اما  همه کنجکاویت برمیخوره به پشت درای قفل و آدمایی که تو اون اتاق یکاری میکنن که تو نباید بفهمی

اما کم کم درا باز میشه و میبینی اتاق تزیین شده از کاغذ های رنگی و بادکنک... و یه سفره ی تولد کوچولو

اون موقع رو ابرایی انکار رو ابرا بپر بپر میکنی..

کم کم هم مهمونا و بچ های هم سن و سال فامیلت جمع میشن و حالا هم عکس های یادگاری اون زمان با یه  پیرهن قرمز و موهای چتری:)

امروز سالگرد همون روزاس سالگرد تولد:)

دم همه ی دوستای عریزی که یادشون بود گرم خیلی ممنونم ازتون دوستان بیانی جان:)

  • yasna sadat

چرا اینطوریه؟

وقتی میشنوی یکی از رفیقات از نوع قدیمیشون کم کم داره میشه عروس خانم

بعد اینکه  کلی ذوق کردی براش و  قربون صدقش رفتی و چشمات قلبی قلبی شد یهو غم عالم میشینه رو دلت؟ چرا اینطوریه اصلا!

یه موضوع دیگه هم پیش اومده که الان تو مرحله ی خیلی  گناه دارم و طفلکی ام قرار دارم:| 

  • yasna sadat

ناراحت کننده ترین چیز اینه وقتی فوق عصبی هستی و دستتم به هیچ جایی بند نیست..

تموم نا آرومی و عصبانیتتو خالی کنی سر عزیزانت...

مخصوصا اگه اون عزیزان  بچه ی نزدیک ترین افراد بهت باشن و بهت بگن خاله...و بزرگتراشون اونا رو به تو سپرده باشن...

د اخه پشتی به اون سنگینی که ادم اگه برش داره دیسک کمر میگیره رو میکوبن تو سر و مغز هم..

هر چی فکر میکنم میبینم حقشونه نه؟!

:|

:|

احتمالا موقت!

  • yasna sadat

سلام سلام:)

خب ممنون از همهتون که توی پست قبلی شرکت کردین و خیلی هاتون یک یا دو سوال رو درست جواب دادین

و ببخشین که دیر جواب کامنتا رو دادم میخواستم از روی هم تقلب نکنین:دی

 

اما جواب ها

تصویر اول:

برگ:5

کرم:3

سیب:9

3*(6+3)-(9+3)=27-12=15

تصویر دوم:

هر جفت کفش:10

 پسر:5

هر بسته تخمه:4

5+(5+4+10)*2=5+38=43

اما کسایی که دو تا سوال رو  به ترتیب زمان درست جواب دادن عبارت اند از:

اولین شخص: پاییز عزیز

 نفرات دوم:اسی عزیز از ولاگ طلوع من و

باران خانم  عزیز:)

تیریک به  هر سه هوش برتری مان:))

هزار آفرین بر شما

اینجا یکی دقت مهم بود یکی اینکه بدونی اول باید ضرب کنی یا جمع و تفریق!!!

ناگفته نماند خودم هم اشتباه جواب دادم اول:دی

  • yasna sadat

هوشدقت!

این تصویر فکری خیلی هیجان انگیزه 

به کسی که بتونه  جواب درست رو بده یک هزار آفرین و در صورت تمایل یه تصویر فکری دیگه بهش تعلق میگیره:))

بعدا نوشت: خب خب با عرض هزار افرین به دوستان یه تصویر فکری دیگه گذاشتن...

دوست داشتید حل کنین:)

  • yasna sadat

من و دختر عمه هم سنیم

با سه ماه اختلاف سنی که اون بزرگتره..

تو بچگی خیلی با هم خوب بودیم بهمون میگفتن دوقلو ها افسانه ای!

همون زمان آقاجون خدا بیامرز  مریض بود خیلی زیاد..

ما هم خونشون بودیم..نمیدونم بزرگترا راجب چی میخواستن صحبت کنن به  شوخی به من و دختر عمم گفتن برین یکم نخود سیاه بخرین و بیاین..

ما هم خوشحال از این که بزرگ شدیم و بهمون میگن برید خرید رفتیم!

اما خب

از کجا بخریم؟

اول رفتیم دم یه خرازی گفتیم آقا نخود سیاه دارین؟؟

اونم  یکم نگامون کرد بقیه مشتری هاش یکم خندیدن  و فروشنده نامردی نکرد  اخم کرد و گفت من ندارم ولی  اون میوه فروشی فروشیه داره!!

ما هم دوتایی رفتیم دم میوه فروشی یادم نیست چه اتفاقی افتاد هر چی بود خوب نبود!! رفتار خوبی نکرد:|

برگشتیم خونه شون و گفتیم هیچ کس نداشت

گفتن چی؟

گفتیم نخود سیاه دیگه!!

از اون جا بود که نا امید شدن کلا ازمون:))

همینقد ساده!همینقدر....

:|

  • yasna sadat

چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی!!!

به چه دیر ماندی ای صبح  که جان من برامد بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی...

خدایا!!!

مواظب بنده هات ؛ایندشون فکرا و دلنگرانی هایی که شب نمیذاره بخوابن باش!!

خودت مواظبم باش..به من امیدی نیس!

03:16بامداد

  • yasna sadat

موبایل

قبلا اوایل وبلاگ همه پستام این مدلی بود یادش بخیر:)

حالا یادی از گذشته کردم..

ولی این عکسه هم جالبه خیلی:))

دوستای امتحان دار خداقووت :)

  • yasna sadat

پعه 

چقدر بعضیا نخود تو دهنشون نمیخیسه!!

روز به روز بیشتر مطمئن  میشم هیچ حرفی از خودم حتی اتفاقای ساده رو و حتی یه سر درد رو به کسی نگم چه برسه به اتفاقا  مهم:|

چه برسه به زندگی و حرفای بقیه که به عنوان راز پیشته..

ادم راز دار خیلی نایاب شده..

بعد اسمشم میذارن من و مامانم دوستیم همه چیزو بهم میگیم…

زندگی شخصی رفیقت که باهاش دعوات شده چه ربطی به مادرت یا هر کس دیگه ای داره!!

بعد به من میگن توداری چیزی نمیگی به کسی..میشناسمتون خب..

اوج عصبانیت:|

تازه شخص راز فاش شده من نیستم اون موقع فکر کنم اقدام به قتل میکردم:))

راز نگه دار باشیم!

  • yasna sadat

وقتی یه مدت طولانی ننویسی نوشتن میشه سخت ترین کار دنیا!

از دیگر سختی های روزگار اینه یه دوست تو شهر خودت نداشته باشی بری باهاش بگردی حرف بزنی..هوف

دوستامو عید دیدم اخرین بار..

یه نفرشونو هم به زودی میشه دوسال

دوست خونم اومده پایین:))

احساس میکنم اعتماد به نفسم به طرز فجیعی اومده پایین!

یک عدد من گم شده است

شما ندیدینش؟

روز پرستار رو تبریک میگم به دوستای پرستار بیانیم:)

شما ها خوبین  همه چی روبه راهه؟

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!