آلکسی تایمیا یعنی من..
یعنی کسی که ابراز احساساتش را بلد نیست
یعنی کسی که عاشقانه و با بند بند وجودش پدر مادر و خانواده و ...را دوست دارد اما نمیتواند لب بگشاید و چشم در چشم شخص از احساسش بگوید...
بگوید که عاشقشان است بگوید که زندگی بدون آنها برایش معنا ندارد.
به جز زمان بچگی به خاطر ندارم چنین حرفی به آنها زده باشم! حتی یادم نمیآید شنیده باشم!
در مقابل مدتی که نبینمشان و دور باشم دلم در اصطلاح برایشان بال بال میزند.
کاش ابراز احساس را بلد بودیم کاش تواناییاش را داشتیم. کاش درکنار تمام محبتهای درونی تمام دلواپسیها میتوانستیم بیانش کنیم
حقا که آدمی با همین دوست داشته شدنها و شنیدنش! زندهست...
- ۱۲ نظر
- ۲۹ دی ۹۹ ، ۱۷:۴۴