من لی غیرک

سلام خوش آمدید

خشم سکوت

پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۶ ق.ظ
سکوت ،حرف، گفتن، نگفتن، حرف‌های تلنبار شده
من  هیچ وقت آدم حرف زدن نبودم
بیشتر شنیدم تا اینکه بخوام حرف بزنم  یامجلس گرم کنم ، اکثرا شنوده بودم تا گوینده
ناراحت شدم ..رنجیدم ولی حرفی نزدم قورتش دادم ،این همه نگفتن فرستاده شد توی  قلبم مچاله شد خسته شد  
به جای تمام گفتن ‌هام نوشتم از همه چیز..کمک می‌کرد بهم، حالم رو خوب می‌کرد
ولی کم کم قلمم هم خشک شد
نمی‌نوشت برام یا شاید هم خودم  باعث خشک شدنش شدم
شرایط خیلی سخت‌تر شد 
 نمیدونم این صفحه رو باز کردم که چی بگم یا با این حرف‌ها به کجا برسم
ولی کلمه‌ای واسه ادامه دادنش پیدا نمی‌کنم:)
  
  • yasna sadat

نظرات (۸)

قلم در قلمدانمان خشکید
ندانسته نوشتیم و ندانستیم چه نوشتیم
حرف دل بود یا زخم دل،نوشتن را هم از ما گرفتند

توی دوران نوشتن همه این شرایط عادیه درک میکنم چی میگید 🤒🤕
انشاالله بزودی خوب شه حال دلتون و حال قلمتون💚🍃

پاسخ:
نوشتن را هم از ما گرفتند....
چقدر زیبا بود...

تشکر.خیلی ممنونم از لطفتون:)
  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • درک سکوت به مراتب سخت‌تر و البته حیاتی‌تر از فهمِ کلماته...

    پاسخ:
    دقیقا
    و ادم چقدر احتیاج داره به فهمیده شدن سکوت‌هاش..

    منم حرف زدن از چیزهای مهم، دردناک و خجالت آور برام سخته و همیشه ترجیح می‌دم بنویسم‌شون.

    ما آدم‌های اهل کلمه‌ایم بیشتر، مکتوبیم تا صوتی :)

    پاسخ:
    اوهوم..
    نوشتن واقعا نعمتی بود که خیلی کمک کرد بهمون  و جای خیلی نگفته‌ها رو گرفت..
  • آشنای غریب
  • اصلا برا یک کار دیگری اومده بودم وبلاگ
    قصد خوندن این صفخه رو هم حقیقتش نداشتم

    اما این حرف ها تون رو وصل دادم به تصویر فرد چند تکه شده
    نکنه منظور از فرستادن عکس اینه که حرفا رو رو دلتون جمع میکنین و یک آن منفجر میشن و چند تکه میشن؟
     

    پاسخ:
    سلام..

    نه ارتباطی به اون نداره اصلا:)

    اتفاقا تا ستاره را دیدم گفتم اَ... چه عجب بابا اومد این دخترمون

    سلام 

    خوبی؟

    دماغت چاق باشه بقیه ش مهم نیست 

    پاسخ:
    پاییز جانم:)
    چقدر دلم برا شماها تنگ می‌شه

    سلام به روی ماهت😍
    خدارو شکر خدارو شکر

    واقعا دماغ‌چاقی مهمترین چیزه ولاغیر..
    خوبی خودت؟
  • جوزفین مارچ
  • ما عادت کردیم که کم‌تر حرف بزنیم و بیشتر بنویسم. عادت کردیم که کلمات رو لمس کنیم و ببینیمشون به جای این که فقط شنیده بشن.

    اون لحظه‌هایی که حتی همین کلمات، که این‌قدر نازشون رو کشیدیم و باهاشون روزگار گذروندیم هم نتونن بهمون کمک کنن، واقعا همه‌چیز سخت‌تر می‌شه. حتی واقعه‌ها، دردشون از خودشون بیشتر توی وجودمون ته‌نشین می‌شن! باید هرطوری شده دست کلمه‌ها رو بگیریم و سُر بدیم‌شون توی روزمره و زندگی‌مون. نسرین راست می‌گه ما واقعا آدم‌های کلماتیم :) 

    پاسخ:
    جوزفین عزیزم*-♡

    دقیقا
    حتی اگر می‌تونستیم تو گفت‌وگوهای روزانه،جایی که سخت بود برامون نوشتن رو ترجیح می‌دادیم  و به طرف مقابل می‌گفتیم میشه به جای شنیدن حرف‌هام بخونیم؟

    اره جوزفین خیلی خیلی سخت می‌شه.
    حس می‌کنم جوهر قلم‌ یه قلب رقیق بود که الان خشکیده:))

    به قول جمال میرصادقی  بنویسید...
    بنویسید و از نوشتن نترسید...
    یه پاسخ جدید تقدیم تو باد💛🥺

    من اینجور وقتا تو ذهنم می‌نویسم بعد به قول میچکا گمشون می‌کنم...

    پاسخ:
    چه اصطلاح جالبی بود اینجا گمشون کردن...

    همه مون حرف داریم همونطوری که گفتید؛ فکر میکنم مشکل اصلی در طرز بیانشه

    پاسخ:
    دقیقا...
    واین‌که چطوری بگیم یا بنویسیم که حق مطلب ادا شه...

    ارسال نظر

    تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
    من لی غیرک

    می شود من بگویم خدایا
    تو بگویی جان دل؟!