آنچه گذشت
بسم الله الرحمن الرحیم
یا به قول قدیما:
به نام وجودی که وجودم زوجود پر وجودش به وجود آمد
آره دیگه وبلاگ عزیزم رو(خیلی دوسش داشتم کلی باش خاطره داشتم)بلاگفا زحمت کشید منت بر سر ما نهاد حذفش کرد
دیگه میخواستم طرف وبلاگ این چیزا نرم تا الانم نرفتم اماااا بیخیال حالا که اومدم
اوووومممم مهمترین اتفاقایی که تو این چند ماه افتاد یکی همین امتحانا بود که آخرش تو ماه رمضون بود و تو خوابگاه با وجود سختیاش خییییییییییییلی چسبید
همون سحر بچه ها رو بیدار کردن به زووووووووووووورو این که همه تو اتاق روزه نمیگرفتن .و ما مجبور بودیم تو تاریکی با لامپ بالکن مام که استااااااااااااااااااد سروصدا اتفاقا همه ی اتفاقای خنده دار همون موقع میفتاد و من میگفتم خیلی آبرومندانه شمام پاشید ادا خوابیدن رو در نیارید و فحش دادن های اونا !!! و دم غروب رفتن به سلف برا گرفتن افطار و سحر و بعد بدو بدو رفتن تو یه بلوک دیگه برا دیدم ماه عسل چون بروبچ بلوک استادانه تی وی بلوک خودمون رو خراب کرده بودن تا اونجا درس بخونن و کسی مزاحم درس خوندناشون نشه!همچین انسان هایی اند بعله
دیگه همه امتاحاناشونو داده بودند و رفته بودند خونه به جز من هم کلاسی که هم اتاقیمم بود
تخت های خای اتاق سوت و کور مث خونه ی ارواااااااااح از نوع خبیثه
اینا رو بیخیال بهترین جاش ماله وقتیه که دهه ی اخر ماه رمضون و تو مشهد روزه بگیری و شب های قدر تو حرم امام رضا.......
آخ که چقد به همچین چیزی نیاز داشتم
بعدم رفتیم شمال که سیییییییییییییییییییییییییل اومد اونم چه سیلی خدایی شد زنده موندیم و الا از تو برزخ باید پست میذاشتم همراه با نکیر منکر.
عجبّّّّّّّّّّ
- ۹۴/۰۵/۰۹
ای بلاگفای بد
خخخخخخ