جر زن
پسر خاله شونزده هفده سالم همیشه منو صدا میزنه جر زن..
قدیما توی حیاط خلوت یه لی لی خوشگل میکشیدم و با دختر خالم بازی میکردیم..
داداش کوچیکترش هم همش میخواست تو بازی ما باشه..شعر دخترا با دخترا پسرا با پسرای من و خواهرش هم روش تاثیر نداشت و به وساطت مامانش میپرید وسط بازی ما..
تو این بازی لی لی من به قدرت میتونم بگم دارنده ی مدال طلا میشدم اگه جزء مسابقات در نظرش میگرفتند..
توی هر مرحله که این خواهر و برادر جلو میرفتند از خودم یه قانون من در آوردی اختراع میکردم که اونا نبرند و در نتیجه همیشه خودم میبردم و اونا بازنده بودند... مثلا میگفتم سنگ رو بذارید زیر زانو یا رو سرتون و بازی کنید اگه افتاد میبازید..یا چشم بسته باید برید پاتون رفت رو خط باختید :))
تو همون بچگی اونا از این شهر رفتند و دیگه کسی نبود تو بازی سرشون کلاه بزارم تا خودم برنده شم !!
و هنوزم منو صدا میزنه جر زن!