من لی غیرک

سلام خوش آمدید

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

زمان بچگی وقتی بزرگتر های فامیل  رو نگاه میکردم،با خودم  میگفتم مگه میشه یه خواهرو برادر از هم ناراحت باشن، با هم قهر باشن..کاری به هم نداشته باشن  و هر کس دچار زندگی خودش باشه فقط 

از همون وقت دعا میکردم وقتی بزرگ شدم همچین اتفاقی برای من نیفته..تصور همچین چیزی از خانواده برای من دور از تصور بود و هست.

اما وقتی آدم  بزرگ میشه، وقتی هرکس تو خانواده میره توی یه زندگی جدا و دغدغه های خودش ..انتظار اون همدلی  قبلی هم با خودش میاره پایین تر.



هر کس جدا واسه خودش مشغول خودش و گرفتاری زندگیشه .. حتی اگه گرفتاری بقیه رو هم ببینه و ناراحنش باشه  نمیتونه کمکش کنه مخصوصا اگ مالی باشه..



دوست دارم تک تک دغدغه و دلواپسی هاشون رو بگیرم بندازم دور..
از اینکه میبینم همه پیش همیم اما انگار نیستیم غصم میشه..


نتونستم با این پست اون چیزی رو که مد نظرم بود بگم و منظورمو برسونم:/

بیخیال

 شما حالتون چطوره خوبین؟:)

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!