من لی غیرک

سلام خوش آمدید

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

یه معلم داشتیم دوران دبیرستان 

میگفت بچه ها خیلی نامرد شدن..

همچین که از مدرسه فارغ التحصیل شدن اگه یه روز تو خیابون ببیننت روشونو بر میگردونن و میرن...انگار نه انگار یه روزی معلمشون بودیم...

یه بار سر ایسگاه تاکسی دیدمش،اما اون منو ندید..

یادم به حرفش افتاد رفتم سلام کردم بهش،نمیدونم شناختم یا نه ولی خیلی تحویل گرفت منو:)

معلم ساده و بی ادعایی بود کاری به کسی نداشت کلا...

یه معلم دیگه بود که من خیلی دوستش داشتم ،برعکس معلم قبلی اون پر ادعای عالم بود..

هر موقع باهاش درس داشتیم خوشحال عالم بودم:|

با اینکه سر شیطنتام بهم صفر میداد ولی بازم دوسش داشتم:|

خیلی زیاد!

الان وقتی میبینیش وحتی جلو پاش بلند میشی انگار با مغرور ترین ادم دنیا رو به رویی،کله  شو میندازه پایین و میره:|

ضایع شدم جلو همه کسایی که تو اون مجلس بودن..

زورش اینجاس مثلا فامیلم هست:|

حیف من که انقدر اینو دوسش داشتم!

حیف دوست داشتن واقعا  که صرف اینا بشه..یا اینکه بخوان بشن برات الگو

نگید حواسش نبوده ،خیلی هم بود..دفعه  اولش نبود:)

 

  • yasna sadat

سوال تکراری...

شما حاضرین یه بچه دقیق مثل خودتون با اخلاقیات خودتون داشته باشین؟

و این که همون برخوردی که الان شما با والدین دارین،قبول میکنین بچه ای با همین طرز برخورد داشته باشین؟

  • yasna sadat

یاد اون روزایی بخیر که بچه بودیم و خودمونو میزدیم به اون راه تا واقعا سوپرایز شیم..

از اینکه میگفتن نیا تو این اتاق، فعلا کار داریم اینجا...بعد هی دلت بال بزنه اون اتاق چه خبره و از فضولی بترکی اما  همه کنجکاویت برمیخوره به پشت درای قفل و آدمایی که تو اون اتاق یکاری میکنن که تو نباید بفهمی

اما کم کم درا باز میشه و میبینی اتاق تزیین شده از کاغذ های رنگی و بادکنک... و یه سفره ی تولد کوچولو

اون موقع رو ابرایی انکار رو ابرا بپر بپر میکنی..

کم کم هم مهمونا و بچ های هم سن و سال فامیلت جمع میشن و حالا هم عکس های یادگاری اون زمان با یه  پیرهن قرمز و موهای چتری:)

امروز سالگرد همون روزاس سالگرد تولد:)

دم همه ی دوستای عریزی که یادشون بود گرم خیلی ممنونم ازتون دوستان بیانی جان:)

  • yasna sadat

چرا اینطوریه؟

وقتی میشنوی یکی از رفیقات از نوع قدیمیشون کم کم داره میشه عروس خانم

بعد اینکه  کلی ذوق کردی براش و  قربون صدقش رفتی و چشمات قلبی قلبی شد یهو غم عالم میشینه رو دلت؟ چرا اینطوریه اصلا!

یه موضوع دیگه هم پیش اومده که الان تو مرحله ی خیلی  گناه دارم و طفلکی ام قرار دارم:| 

  • yasna sadat

ناراحت کننده ترین چیز اینه وقتی فوق عصبی هستی و دستتم به هیچ جایی بند نیست..

تموم نا آرومی و عصبانیتتو خالی کنی سر عزیزانت...

مخصوصا اگه اون عزیزان  بچه ی نزدیک ترین افراد بهت باشن و بهت بگن خاله...و بزرگتراشون اونا رو به تو سپرده باشن...

د اخه پشتی به اون سنگینی که ادم اگه برش داره دیسک کمر میگیره رو میکوبن تو سر و مغز هم..

هر چی فکر میکنم میبینم حقشونه نه؟!

:|

:|

احتمالا موقت!

  • yasna sadat

سلام سلام:)

خب ممنون از همهتون که توی پست قبلی شرکت کردین و خیلی هاتون یک یا دو سوال رو درست جواب دادین

و ببخشین که دیر جواب کامنتا رو دادم میخواستم از روی هم تقلب نکنین:دی

 

اما جواب ها

تصویر اول:

برگ:5

کرم:3

سیب:9

3*(6+3)-(9+3)=27-12=15

تصویر دوم:

هر جفت کفش:10

 پسر:5

هر بسته تخمه:4

5+(5+4+10)*2=5+38=43

اما کسایی که دو تا سوال رو  به ترتیب زمان درست جواب دادن عبارت اند از:

اولین شخص: پاییز عزیز

 نفرات دوم:اسی عزیز از ولاگ طلوع من و

باران خانم  عزیز:)

تیریک به  هر سه هوش برتری مان:))

هزار آفرین بر شما

اینجا یکی دقت مهم بود یکی اینکه بدونی اول باید ضرب کنی یا جمع و تفریق!!!

ناگفته نماند خودم هم اشتباه جواب دادم اول:دی

  • yasna sadat

هوشدقت!

این تصویر فکری خیلی هیجان انگیزه 

به کسی که بتونه  جواب درست رو بده یک هزار آفرین و در صورت تمایل یه تصویر فکری دیگه بهش تعلق میگیره:))

بعدا نوشت: خب خب با عرض هزار افرین به دوستان یه تصویر فکری دیگه گذاشتن...

دوست داشتید حل کنین:)

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!