من لی غیرک

سلام خوش آمدید

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلاااااااام یلداتون مبارک
این اولین سالیه که شب یلدا خونه نیستم...البته سال های پیش که بودم کم پیش میومد همه ی خانواده دور هم جمع شیم اما الان طبق تماسی که به مادر گرام داشتم جمعشون جمعه  فقط گلشون کمه:))
بجااااااااش خودمون با بروبچ که هنوز نرفتن خونه ککللللللی برنامه داریم 
اگه شما واسه شب یلدا هندونه و لبو و نخوچی کیشمیش دارید 
ماهم عوضش کلی چیپس پفک و میوه و اینا داریم دلتونم آب......تازه انارهم هست..بعدشم میخایم فیلم ببینیم بعععله
اینا رو بیخیال الان قیافه من این شکلیه:/(
وضعیت دندونم داغونه ابسه کرده این هواااا....امروز اصلا خجالت میکشیدم برم بیرونم دوستام میگفتن بابا اصن معلوم نیست..اما به نظر من که خیلی ضایعه:((((((
فردا واسه فرجه امتحانا مشرف میشم منزل  و نت منزل قطع میباشد ومن نرفتم دنبالش که درستش کنم تا مث بچه آدم تو فرجه بشینم درس بخونم.چه عاقبت اندیشم من الان دوسه ماهه قطعه!!!
اما عاقبت اندیشیم بی فایدست همش اینجور که معلومه باید برم دندون پزشکی:(( هعییی
اینه که فعلا از خدمتون مرخص میشم

  • yasna sadat
 دقت کردین هر چی به اواخر پاییز نزدیک میشیم
 از اوایلش دور میشیم؟؟
عجب
دنیای عجیبیه!!
*



*

میگن اولین برف زمستون کنار هر کی باشی بهش میرسی!!!

 هیچی دیگه  
برا خوشبختی منو و بخاریمون دعا کنید:))

*
*

دیشب داشتم فوتبال رو از یه کانال عربی میدیدم


گزارشگر هر جمله ای میگفت مادر بزرگم میگفت آمین!!!
*



*



میگویند شیشه ها احساس ندارند اما وقتی روی شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم آرام آرام گریست




یه بار هم نوشتم دوستت ندارم باز هم گریست
یه بار دیگه نوشتم سلام خوبی شیشه؟باز گریست!!
فک کنم افسردگی داره دیوونه:|
  • yasna sadat
بیایید بودن ها را قدر بدانیم
 به خدا قسم نبودن ها همین نزدیکی هاست.


.




  • yasna sadat


الهی العفو!!






  • yasna sadat

سلام  علیک

امروزبه مدت یک ماه و یک روز است که من به خانه نرفته ام نقطه سر خط

آقا ما میخواستیم اون هفته بریم خونه که چهار شنبه بعدظهر 4 ساعت کلاس جبرانی گذشتند و غیر این میان ترم هم داشتم 

همه  همه ی هم اتاقیام رفتن خونه من موندم تنهای تنها....هعیییی مظلوم یسنا

ولی بجاش رفتم اتاق دوستای دیگم یا هم اتاقی هاس سال اول..کلییییی خوش گذشت صبح تا ساعت 5 بیدار بودیم فیلم دیدیم کلی از خاطره های سال اول رو  مرور میکردیم و می خندیدیم و بعدش تا ساعت دوازده نیم خوابیدیم صبحونه خوردیم بعد ساعت سه و نیم  چاهار بود انگار ناهار خوردیم:))کلا آخر  هفته این طوری گذشت(یادتون باشه من موندم اینجا تا درس بخونم )البته درسم خوندماااا امتحانم بد ندادم

خوب با استاد صحبت کرده بودم که هفته بعد که جبرانی نمیذاری؟؟؟اونم گفت نعععع گناه دارید خسته میشید زده میشید گفتیم خوبس هفته دیگه میریم خانه یعنی مثل فردا

اما سرکلاس فرررمودند و لطف کردند باز 4 ساعت جبرانی دیگه گذاشت..انقد با خشم نگاش کردم که چشام داشت میپرید بیرون

(اخه چهار واحدی و سخت نمیشه الکی ولش کرد نرفت سر کلاس)

این هفته هم موندگار شدیم:(((((((( هعییییییییییی

حالا اون هفته هیچی هیچی اتوبوس نیست اصلا سایت واسه بلیط گرفتن باز نمیکنه همشون واسه  مسافرا کربلا (اربعین )رفتن مهرااان

آخه من چیکااااار کنم دارم میمیرم اینجااانبینید این پست رو به زبون طنز گذاشتم دارم میترکم ..یکی از استادامون گفت  شما دانش جووویید همهینه که هست ،آخه ......دانشجو شدیم از حیطه انسان بودن و دلتنگ شدن اومدیم بیرون؟؟؟

یکی دیگشون میگه ااااااااااااااااااااااااااااااااااااخخه کی منتظر شماست انقد دوست داری برید(این استاده  فحش خورش ملسه:|||(

آبجیم یه بار گفت بچه آخری لوس من که دانشجو بودم میدونی چند وقت به چند وقت میرفتم تازه نامزدم داشتم:|

آقا منه لوس من ته تغاری اگه اون هته نرم خونه میمیرم تا اون هفته میشه چهل روز:((

مخصوصا که اینقد این روزا اینجا احساس تنهایی میکنم خیلی سخت تر میکنه شرایطو

بچه های خوابگاهی شما چند وقت یبار میرید خونه؟؟؟؟؟؟؟

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!