- ۱۶ نظر
- ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۹
امروز چهاردهمه
شروع کلاسامون بیست یکمه
اعصاب من داغووونه
خو یعنی چی پارسال زود رفتیم خوابگاه تو ی هفته فقط دو تا کلاسامون تشکیل شد یعنی اسکل تر از این
حالا دوباره بچه ها میخوان زود پاشن برن.هر کی ندونه من که میدونم چرااااااااااااا..دلشون تنگه تنگ میفهمیییییییییید!!!
ب من چ که کسی رو ندارم تا دلم براش تنگ شه و مشتاق دیداااااااااار عه
دوست دارم با همین کیبرد بزنم تو سرشون
من دلم واسه مامان بابام و فنچ عمه (نی نی داداشم)تنگ میشه:(
هشتم تیر اومدم خونه و کمتر ی هفته دیگه باید بررررم
دوباره بار کشی ها و گرسنگی کشیدن های پنج شنبه جمعه شروووووع شد
این ترم با یه استادایی درس داریم که الفاتحه...فک کنم با معدل ده مشروط شم بره
اون ترم انقدر تو خوابگاه بهم بدگذشت که ....اومدم ثواب کنم کباب که هیچی جزغاله شدم یعنی ادم ب این پروووووووووویی ندیده بودم به عمرم دختره ی لوووس....
اینم عکس بار کشیمون از این ترمینال ب اون ترمینااال
ولی نه ب این شدت عکسای زیرررر
قاصدک هنوز نمیداند که چرا انسان ها انقدر زود با سلام رسان خدا خداحافظی میکند
آقا من اینو چند سال پیش خوندم و ی جا نوشتم
ولی
هنوزم که معنی شو نمیدونم
فهمیدید ما رو هم روشن کنید.
ّ
به یه فضول میگن نصف دنیا رو بهت میدیم دیگه فضولی نکن
میگه
نصف دیگشو به کی میدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه چیزی هست که تو اکثر خونه های ایرانیا هست
یه مشما پر مشما!!!!!!!!!!