من لی غیرک

سلام خوش آمدید
 ﻓﻮﺍﻳﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ !!!

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻥ ﺗﺎ ﻟﻨﮓ ﻇﻬﺮ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺳﺤﺮ ﺧﻴﺰ ﺷﺪﻥ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﻰ ﺍﺟﺎﺯﻩ;/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺣﻴﺎﻁ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ﺷﺪﻥ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻏﺬﺍﻫﺎ ﺑﻰ ﻣﻨﺖ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻫﺎﻯ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﺖ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﺷﺪﻥ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﻰ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺳﺨﺖ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﻭﺭﺯﻳﺪﻩ ﺷﺪﻥ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺗﻔﺮﻳﺤﻰ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺳﺮ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺧﺎﻧﻮﻡ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺁﻣﻮﺯﺵ ﮔﻴﺘﺎﺭ ﻭ ﺳﻨﺘﻮﺭ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻯ ﻭ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻑ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻫﺎﻯ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩﻱ ﻭ ﻣﻔﻴﺪ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﻮﻝ ﺗﻮ ﺟﻴﺒﻰ ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺩﺍﺩﻥ ﮐﻞ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺑﺎ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺷﺪﻥ

ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ: ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﺨﺮ:/
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺷﻴﺮ ﻭ ﻧﺎﻥ:)
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻰ

✅  ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮐﻠﯽ: ﺯن ها فرشته اند:)))
  • yasna sadat

خب حالا از کجا شروع کنم!!

اون سال ها هر وقت زمستون شروع میشد ذوق و شوق اینو داشتم که کی چهاردهم بهمن میشه و تولدممم

یعنی از روز اول  دی شروع میکردم به اینو اون که چند روز دیگه تولدمه خخ


بنده خدا ها میگفتن باشه بابا فهمیدیم خخخ مال دوران بچگی بود دیگه

اما الان کاملا بر عکس اصلا دوست ندارم این روز برسه اما میزسه:|

دوست دارم بشه سیزده بهمن بعد پونزدهم

خب نمیخام امروز حرف بد بزنم


 امروز از صبح که پاشدم کلی پیام تبریک جواب دادم:)))))

دیشبم تو گروه دوستای دبیرستان تو واتس دوست عزیزم یادش بود  و تو گروه تولد گرفتییمم


یکی از دوستای دبیرستانم همچنین دوست دانشگاهمم هست با هم اینجا قبول شدیم وقتی  دید اونا تو گروه تبریگ گفتم کلی بهشون چیز گفت که میخواستم ساعت00:00 که شد خودم اولین نفر تبریک بگم خخ


بچه های اینجا دارن با هم پچ پچ میکندد تا من حواسم نیست حس ششمم میگه یه خبرااایه الان که کلاسند  خبری نیست معمولا مراسم هممون شباست که همه خوابگاه  باشند حالا بعد میگم چی شد!!!!

سال اولم میخواستند سوپرایز کنند یا اونا خیلی ضایع بازی در آوردن یا من خیلی تیز بودم که بازم فهمیدم خخخ

 

آهان راستی!!!!!!!!! در جریانید که بهمنی ها چقد مااااااااااااااهن؟؟؟؟؟

                               

                           

  • yasna sadat

پست قبلی درباره خاله ی خودم بود این پست درباره ی من خاله است(لبخند دندان نما)خخ

علی جان ده سال و سه روز از من کوچیک تره 

خوب من چون بچه آخرم زود خاله شدم چه حس خوبی بود چه چقد ذوق میکردم عااخی

خوب ده سالشه و چند  روز دیگه میره تو یازده سالگی و با این وجود بسیااااار غیرتی

 بچه پررو واسه منم غیرتی بازی درمیاره!!!

اون روز تو سایت دانشگاه بودم تو صفحه اساتید اونم اومد پیشم

علی:خاله جون

من:ها یعنی بله؟

علی مگه تو دختر نیستی

من:نه عزیزم من دایی جانت هستم بگو چیکار داری بچه

علی:خب اگه تو دختری خجالت نمیکشی استاداتون مردن!!!!!!!!!!!!!!!!!

من در حالی که چشام اندازه نعلبکی هست:مگه تو پسر نیستی؟پس چرا خانوم معلم داری تو خجالت نمیکشیییییییییی!!!!!

بچه موند چی بگه

اونوقت کلاس سوم بود

دوست داشتم گوششو بکشم بهش بگم  بچه نیم وجبی آخه به توووووووچه

از یه طرف دوست داشتم ماچش کنم کوچولویه غیرتیه خودمو


  • yasna sadat

این سری که اومدم خونه اون طوری که خانواده میگن خیلی لاغر  شدم و اینا!!

همه هم میگفتن مام هیچی نمیگفتیم...

خوب عادی بود با این اتفاقایی که افتاد

تا این که خاله جان اومده خونمون میگه :

نگاش کن دختره رو شده عین ملخ

به من مییییییگه شدی شبیه مللللللللخ:|

یعنی من این همه محبت رو چطوری هضم کنم آخههههه

کلا زد پکوندمون خخخ

یعنی هیچ چیز دیگه ای نبود ما رو بهش تشبیه کنه!!!

خالمم بر عکس خودم با محبته:)))

من در آن لحظه!!

                                

  • yasna sadat

هوووووووووووووووووووووووووووراااااااااااا

هورا هورا هورا هورا(با ریتم و آهنگ بخوانید)

پاس شدممممممممممممم

این درسایی که گفتم انداختن رو چند روز بعدش نمرشو بهم دادند ولی اینجا نگفتم:)


میخواستم بقیه نمره هام بیاد  

که اومد ...

پرونده سیاه نمره هام پاااااااک شد


بماند که چند نمره معدلم افت کرده

آخ حداقل از یه نظر خیالم راحت شد 

میگم این شکلاتی که قول داده بودم چطوری بهتون بدم:)))

من یه کار کردم به دوستام گفتم 4واحدیه پاسم کنه یه چیز خوش مزه مهمون من

الان همشون پیتزا میخوان:|

ورشکست شدم رفت خخ


خدایا شکرت...

بفرمااااااااااااااایید

  • yasna sadat
میخام یه کاری انجام بدم  که تاحالا انجامش ندادم

یعنی یه اعتراف

خیلی از دوستان بارها سوال کردند رشتت چیه؟؟؟
 منم گفتم ولی کامل نگفتم چون باید منتظر عواقبش میبودم!!!در واقع یه جور پیچوندم:))

الان میخوام بگم
زبان و ادبیات عرررررررب
بله عرب (همان چیز که مرا ده سال پیر کرد )تو این چند روز
گفتم باید منتظر عواقبش بمونم چون تجربه دارم هر کی میفهمه رشتمو میگه من از هر چی عرب و عرررررربیه متنفرررررررررررم:|

بچه های رشته های دیگه کتابمون رو میبینند میگند عااااخی خدا صبرتون بده!!!!!
منم بشون میگم خودتو تو غمم شریک میدونی میگه آره:|

نمیگم عاشق رشتمم .چون به هیچ وجه به اون چیزی که میخواستم نرسیدم
ولی خب دوستش دارم حرف بقیه هم روم اثر نذاشته تا الان

یادش  بخیر ترم اول  استادا همینطور عربی حرف میزدند ماهم مث منگولا نگاشون میکردیم اونا هم از نگاهای ما میزدند زیر خنده
چه روزایی بود
الان که یه استاده عرب دارم نمیدونم کجای دلم بذارمش
یا جد ساداااااااات

من  خوشحالم که یه زبان دوم بلدم  هر چند دست و شکسته آخه یه چیز مثل انگلیسی رو که زبان بین المللی خیلیا بلدند


من دوست دارم  یه چیز بخونم یا یه کار کنم که متفاوت باشه با همه

و اینکه وقتی قرآن یا دعا میخونم خودم اکثر متن ها رو معنیشو متوجه میشم



حالا شما بفرمایید چرا از عرب و عربی بدتون میاد ؟؟؟؟؟
با ذکر مثال و رسم شکل توضیح دهید:|




  • yasna sadat

گاهی وقتا واقعا به خودم و وبلاگم شک میکم!!!

از دیشب تا حالا حدود 100 بازدید کننده داشته وبم همش از امریکا و لندن و فلان

فلسطین اشغالی هم بود تازه!!!!

حتی یه نفرم از ایران نبود خخخ

چند وقت پیش دیدم یکی قسمت درباره ی من وبم رو کپی کرده :|

یکی هم کادر گوشه وبلاگ رو!!!!!!!

بابا بیخیااااااااااااااااال

دیگه کم کم میترسم بیان ترورم کنند والا:/

والا من یه دانشجوی ژتون خور بیش نیستم خخخ



این کارو نکنید به این میگم بیاد بخورتتونا!!!!

خوددانی :/

      

  • yasna sadat

فک کنید رفتی بیمارستاان موقع پول دادن پیشخدمت بگه:نوشابه شما رو اون اقا حساب کردن

*


*


تامین اجتماعی هم دقیقا همینجوری هزینه بیمارستانو میده:)))




*********

یه نادون یه کتاب مینویسه

*



*

صد تا عاقل نمیتونن پاسش کننند :/





*********

دیشب بیخابی زد به سرم 

*



*

منم زدم تو سرش




بیشعور


رومن دست بلند میکنه:/



^^^^^^^^

قانون پایستگی واحد:

واحد ها نه از بین میروند و نه پاس میشوند


*

 

 بلکه از ترمی به ترم دیگر منتقل میشوند

××××

آرزو های من خیلی بی حیان هیچ کدوم جامه عمل نمیپوشن 

بی ادباااا




     

کلی از این عکسه خاطره دارم:)


  • yasna sadat

به اطمینان میتونم بگم  امروز از بدترین روز ای زندگیم بود..هنوز از 

شوک خبر عمومی در نیومده بودم رفته بودیم با بچه ها دیگه پیش

 استاد ه بگیم چه وضعه تصحیح کردنه!! اما 

نبودش از روزی که ج امتحانا رو زده نیس.هه 


بعدش رفتم پیش استادی که امتحانش بعد از شنیدن خبر بد  بود

 

تحت تاثیر خبر و بدشانسی خودم که ترجمه جاهایی رو داده بود که


 فکرشم نمیکردم بیاره چون میان ترم اورده بود و قرار بود فوقش ۴تا بیت شرح بخاد از اون قسمت

  بسیار بد دادم. اونم دیدانقد استرس دارم و داغونم گفت بذار برگتو جلو خودت امضا کنم

 خیالت راحت شه دختر..بعد که یه نگا برگمو دید گفت خوب نیس برگت:(((


اومدم اتاق با گوشی رفتم ببینم  از نمره چه خبر دیدم...

خدای من دیدم چهار واحدیمو اونم افتادم شوکه شدم شکه باورم نمیشد تا چند دقیقه گوشی

 دستم بود و نمره نگاه میکردم...


بچه ها چه غلطی بکنم...مردم از گریه دیگه نمیتونم بقیه امتحانارو بخونم...

من چم شده؟؟؟؟بخدا کم نذاشتم تو خوندن خدا 

خودشم میدونه.یادش بخیر یه روز الف کلاس بودم:(((

  • yasna sadat

هعععی 

یه چیز میگم قول بدین بهم نخندید...


بچه ها من افتادم من یسنا با این همه ادعا  نه تو سابقه مدرسه نه 

این دوسال و نیم دانشجوییت سابقه افتادن 


نداشتم الان درس اندیشه رو افتادم هعیییییییی 

هم تو فرجه ها خونده بودمش هم شب امتحان 

کلی بیداری کشیدم اخه امتحانش وقت 

نداشت.امتحانو بد دادم ولی استاده گفت تا پنج 

به بعدو پاس میکنم.تا الان که هیچ اقدامی 

نکرده.اکثر دوستامم افتادن

.امتحان امروزم  ....حیف که اینقد خودمو خسته

 کردم حیف انرژی که گذاشتم خجالت میکشم 

خونوادم که زنگ زدن بشون بگم


..اگه همشو پاس کنم و تموم شن این امتحانا کل بیان رو شکلات میدم:/

استاد..........

هی میخام  معدب باشم کی عمومیو میندازه اخه

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!