من لی غیرک

سلام خوش آمدید

اخه این چه زندگی ایه من دو سه روزه دچار شکست بدی شدم خیییلی خیییلی بد:(

دچار شکست شکمویی


یادتونه تو دو سه پست قبل تر گفتم همه رفتن فرجه خونه هاشون  ما نه؟اونا هنوز فرجن الان سه هفتس بعد من ۴روز رفتم بعدش باید میومدم..

اون هیچی یه خانم تو طبقه ما هست حدودا سی چهل ساله.اقاااااا یه غذاهااایی میپزه.من نمیدونم چرا این اینقد خورشت سبزی میخوره!!!به خدا دلم آب شددددد یه بووووویییی راه انداخته که نگو!

حالا ما اصلا وقت نمیکنیم یه نیمرو بخوریم هر وعده داریم صبحونه میخوریم(نون پنیر گردو:/)

همش دررررس تموم نمیشههههه


الان به غیرتم بر خورد گفتم به دوستم پلو عدس بپزیم ولی

ولی

ولی شفتهههههه شد خب/:حواسم رفت به دررس خخ

خورشت سبزی که هیچ برنجم بر فنا رفت:)

ولی با این حااال خعلی خوش مزه شدااا


چقد غذای خانومه بوی غذاهای مامانمو میده!


ایا اب کردن دل دیگران کار درستیس؟ ایا شکمویی کار خوبیست؟؟؟

ما موادشو نداریم بپزیم اولا.دوم هم وقتشو نداریم.سوم هم نمیگم دیگه!!!!'

  • yasna sadat

هووووووووووووم نفس عمیق

 

والا ما هر چی غرغر کردیم این دو روز که اومدم خونه بیاین بریم یک طبیعت جایی دلمون پوسید به خدا گوش نمیدن که!بعد مادر میگه بیا بریم سر مزار(قبرستون:/)یکم دلت بازشه!!!!

 

بد بختی داریماااا

حالا من اونجا باشم هر جمعه که زنگ میزنم نیستن بعد میگم کجا بودین ؟  معلوم میشه رفتن  بیرون تازه میخوان توجیه کنند میگن اصلا انقد باد میووووووومد که نگو!!بی تو هم که اصی خوش نگذشت:/

 

از یازده روز که قرار بود واستم فقط شد4 روز.چون  وسط فرجه باز امتحانه باید برم.....:(( بچه ها بهم میگن فسیل خوابگاه خخ

 

الانم خیلی با حاله نینی داداش راه انداز شدیم...بچه کلا تا قیافه منو میبینه یادش می افته یه فرایندی به نام تاتی کردن داره باید صد دور بچرخونمش بچه رو نمیشینه که!

با اون قد کوچولوش ..کمرم خم شد :))

همه هم که ماشالله کمر دردی اند میفته به من!

 

نمیدونم چرا کوچه علی چپ جواب نمیده دربارش خخ

یه عمه هم نمیگه دلمون شاذ شه حداقل :/

به صورت زیر

دیگه نمیذارم ادم های اطرافم اینقد باعث ناراحتیم شن..

  • yasna sadat
خدایا میخام از بعضی بنده هات  پیشت شکایت کنم....

اول از همه از خودم 

از خودم که بیشتر هر کسی دلگیرم...
 از خود خود خودم
 
خدایا دلگیرم  از بنده هاییت  که اینقد راحت دل میشکنند


خدایا دلگیرم از بنده هاییت که اینقد نامهربونن

دلگیرم از بنده هاییت که اینجوری آدمو میشکونند ...

خدایا دلگیرم از بنده هات  با اون نیش زبونشون با اون نگاه هاشون...

خدایا بازم میگم بیشتر همه از خودم پیشت شکایت میکنم...

حساب این خودم روبرس:(

  • yasna sadat

سلام دوستان این  میلاد عزیز رو بهتون تبریک میگم...

امیدوارم یه نگاهی بهمون بندازن اقا امام زمانمون....


اقا یعنی چی هیچکی تو خوابگاه و دانشگاه نیست مصداق واقعی شعر در این سرای بیکسی پرنده پر نمیزند/:

همه رفتن هیچکس تو اتاق نیست  بدترین چیزی که میتونه اتفاق بیفته!

چون من دوسه شب پیش یه چیز خیلی وحشتناک دیدم مث چی میترسم!

کلا تو خوابگاه حرف  ترسناک خیلی میزنند درباره ی اون موجودات مخوف که نمیگم اسمشو وییی

تقصیر این پچه هاست فیلم ترسناک میذارن ادم ب همه چی شک میکنه(( حتی به این که تاب  الکی تکون بخوره بودن  اینکه کسی روش نشسته باشه :/ ))

بعدم میذارن میرن خونه هاشون!/:


یسنا میمونه و حوضش خخ

فرجه ها از هفته دیگس همه الان تعطیل کردن رفتن گروه ما هم طبق معمول اخرین گروهی که میره و اولین گروهی که زود تر از همه  اینجاست...

من میخوام برم جشن نمیخام بشینم درس بخونم  یعنی چی خب!

راستی دقت کردید شب های شهادت چقد اتفاق  می افته ک باعث شه بخندی و بر عکس روز میلاد چقد غمگینی چرا واقعا!

دوستان اشاره کردند قبلا  از کار های شیطون هست...

سخن اخر

ما نیز بسی دلتنگ هستیم


  • yasna sadat

سلام به دوستای عزیزم  

دلمان برایتان تنگ شده بود...خیلی خیلی ممنونم از این همه محبتتون  واقعا گلین...


خوب  اون ایام زیاد فکرم مشغول بود..اون سردرگمی که گفتم نصفش البته نصفش:) به خاطر این بود تغییر رشته بدم ارشد یا نه چکار کنم...


اخه بعضی وقتا واقعا زده میشم ازش..از اونجایی که  درس و بعدش شغل مربوط بهش خیلی مهمه برام..میشه جایگزین بعضی چیزا تو زندگیم ک ندارم


و اینکه برای یکی از بهترین دوستام که از بچگی بزرگ شدیم با هم مشکل بدی پیش اومده بود و اومده  که واقعا منم تحت تاثیرش  ناراحت بودم..

و بقیه درگیری ها ک گفتن نداره...بخاطر همین گفتم یمدت نباشم یه تصمیم  بگیرم یکم فکر کنم..

حالا با مشورت و این حرفا تصمیم گرفتم راهی ک اومدم تا تهش برم...

ولی خدایی ارشد به جز مترجمی هیچی نمیرم تو این رشته  /:

ببخشید الکی الکی نگرانتون کردم...


  • yasna sadat

به  علت حال بد نویسنده این وب تا اطلاع ثانوی تعطیل است....


  • yasna sadat
خدایا میشه ما رو از این سردرگمی نجات بدی؟!
  • yasna sadat

 

کلا محبت های ما من و داداشم  کاملا برعکسه شکلش کلن با مال بقیه فرق داره!

 

اون فرزند اول خانوادس و من آخری 

 

نمیشه دو دقیقه ما کنار هم بشینیم جیغ آدمو در نیاره!ایضا 

منم لجشو در نیارم  :))آ

آخرش به مادر متوصل میشه  میگه مامان ببین دخترتو چقد پرو شدههههه

 

مامانم میگه واااااااای از دست شما دو نا عین بچه پشت سر همی میمونین  بعدم  بابام بهش میگه دخترمو اذیت نکن:)))

 

یا وقتی خیلی بحث بالا بگیره(همش شوخیه هااا!)دست ادمو میگیره انقد محکم فشار میده که عملا له له میشه!

این سری میخواستم بیام نشد خدافظی کنم ازش خودش پیام داد (خدافظ کله پوک!)

منم گفتم خدافز کچل دستت درد نکنه:))

کلا محبت تو کلمات سرازیر من درکش میکنم شدییییید

کنار همه ی اینا نمیدونم چرا اینقد این دخترا داداش هاشونو دوست دارن و اونا عین خیالشون نیس!!

 

من شب خواستگاری و عروسیش بشدت گریه کردم چون بیشتر هر کسی دوسش دارم...زیاد اون همیشه  سعی میکرد کاری کنه من مستقل بار بیام...

الانم که بابا شده و اینا فسقلی کلا جای ما رو گرفت حسودم خودتونین:|

  • yasna sadat
تا حالا به این فکر کردین چرا میگن سلطان غم مادر؟؟؟؟
قربون مهربونیاش و دل نگرانش…
+
خدایا گرفتم این همکلاسی رو کتلت کردم نگی چراها!

حیف که نمیشهo_O

  • yasna sadat

طرفای ظهر میخواستم اکانت شم به نت با کاربریم دیدم نمیشه!!!!

ولش کردم یه ساعت بعد رفتم دیدم بازم نشد:/

 به به متوجه شدم یه عزیز دلی با کاربری  من وصل شده...نمیدونم رمز و این حرفا ارو از کجا اورده!!!!!!!یا اصلا این عزیز کی هست که قطعم نمیکنه نت عزیزمو:((((


تنهاچیزی که متوجه شدم اینه داره تند و تند دانلود میکنه با حساب من!!

الان من با کاربری دوست جانم امدم ببینم چه خبره...

و اینکه به دلیل عدم کاربری  اگه درست نشد نیستیم دیگه...


امتحانات میان ترمم که شروع شده..باید ترک نت و وب کرد:/

(خدا کنه مث اون ترم نشه خدایا خودت)

امید وارم کسی که با اکانت من وصل شده کوشیش بره زیر هجده چرخ:/

  • yasna sadat
من لی غیرک

می شود من بگویم خدایا
تو بگویی جان دل؟!