روز نوشت
این چند روز از یه طرف نت درست حسابی نبود حتی در حدی ک برم سایت دانشگاه!!!!
از یه طرفم سرمون شلوغ بو دیگه:))
تا باشه از این سر شلوغی ها
یا مهمون داشتیم یا مهمونی بودیم
یه مدت اینطوریه بعد یهو میبینی تا چند وقت چشمت به ادمی زاد نمیفته حوصلت پوووووووووک میترکه
آخرین اخبار این که مزین به شنیدن کلمه ی (عم )توسط نینی داداش گشتم
تو چشام نگاه کرد گفت عم ذوووووق خخ(آدم اگه واسه این چیزیای کوچیک شاد نشه پس چیکار کنه!)
راهم افتاد بالاخره نمیدونم ب کی رفته انقد شیطونه:))
اگه زن داداش گرام بود اینجا میگفت به عمش:دی
خخ منم میگفتم من به این آرومی والا!!:)
تابستون داره الکی میگذره هیچ کار خاصی و موثری هم ننمودیم!
بی معرفتم شدم قرار بود اولین روزا که اومدم خونه از دانشگاه به دوست قدیمی خبر بدم یا اون بیاد یا من برم....
اما اصلا نشد...
لازمه یکم تنبیه بشه!!!
ما رو فراموش نکنه والا...
- ۹۵/۰۵/۰۴